Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Search in posts
Search in pages

شعر غیرممکن، ممکن است

شعر غیرممکن، ممکن است

به نام خدا

 

جا به جایی کمد    مبل و میز و فرش و تخت  

دست تنها واقعاً     غیرممکن بود و سخت       

چیدمان هر اتاق    دل به خواهِ ما نبود

مادر و بابا و من    جا به جا کردیم زود

 

جمله‌ای خیلی قشنگ         توی ذهنم نقش بست

با کمک کردن به هم         غیر ممکن، ممکن است

 


[1]  شاعر: عفت زینلی